چطور می توان با تفکر طراحی موفق شد؟ 

تفکر طراحی بدین معناست که ما با استفاده از ایده هایی که در ذهن مان می باشد مشکلات را حل و فصل کنیم و این تنها با تمرین و تکرار میسر می شود همچنین می توان از افرادی که ذهن خلاق دارند و می توانند از ذهنشان در فرایند حل مسئله به خوبی استفاده کنند استفاده کرد.

نقطه عطف این ایده ها در تفکر طراحی آنجایی است ما بر روی یک هدف کلی تمرکز می کنیم نه حل یک مشکل خاصی که به زبان می آوریم. تفکر طراحی باید هر روز، به روز رسانی شود تا در مقابله با مشکلات جدید بازخورد های خوبی نشان دهد. همچنین این می تواند در حل بعضی از مشکلات پیچیده جهانی همچون ( گرم شدن زمین ) به ما کمک کند. ما همچنین می توانیم هر روز در صنعت وب از آن استفاده کنیم تا اینکه بتوانیم مشکلات پیچده خودمان را حل کنیم.

برای مثال، مدیر شرکت یا محصول ممکن است بیاید و به شما بگوید ما به بهبود ۵۰ درصدی ترافیک وب سایت مان در این ماه نیاز داریم. روش مرسوم حل این  موضوع ممکن است باعث افزایش هزینه تبلیغات برای اجرای یک رقابت اجتماعی و یا صرفا مشاهده روش هایی که باعث ایجاد ترافیک می شود باشد. رویکرد تفکر طراحی برای همچین مشکلی پرسیدن سوال “چرا” می باشد.

شاید انتظار می رود ۵۰ درصد افزایش ترافیک مربوط به بارگذاری در سایت می باشد. خوب، بجای اینکه فرایند پر هزینه تبلیغات صورت گیرد شاید یک راه حل بهتری برای حل این مشکل وجود داشته باشد  و فکر برتر دنبال راحت ترین راه و در عین حال کم هزینه ترین راه می گردد که باعث کاهش ترافیک موجود در سایت شود.

تفکر طراحی چطور عملی شود؟

یک مثال مهمی از عملی کردن تفکر طراحی در قدیم AirBNB می باشد. انها خیلی زود متوجه شدند که لیست آپارتمان های آنها به علت پایین بودن کیفیت عکس و ارسال آن برای مشتری ها باعث تقاضای کمتری از سمت مردم باشد و آنها معتقد بودند که اگر بتوانند در این عکس ها ،آپارتمان های بیشتری و عکس های  با کیفیتی را برای مشتریان خود ارائه دهند مسلما مشتریانشان افزایش چشم گیری خواهد گرفت.

خب آنها چه کاری انجام دادند؟

آنها به نیویورک پرواز کردند جایی که اکثر لیست های ساختمانی در آنجا بود یک دوربین اجاره کردند و با افرادی که به طور چشم گیری کیفیت عکس ها را افزایش می دادند ملاقات کردند. به طور مستقیم آنها درآمد هفتگی شان را دو برابر کردند. و این بزرگترین بهبود آنها بود که در زمان طولانی انجام پذیرفت. بنابراین باید به این نتیجه برسیم که هر فرایندی همیشه و به طور پیوسته  ملزم به بهبود می باشد حتی اگر چندین بار بهبود یافته است.

این تفکر طراحی چطور است؟

خب، AirBNB می دانست که تقریبا غیر ممکن بود که در دراز مدت هر فردی به هر مقصدی که می خواهد پرواز کند تا دیگران را درمان کند. اما دانستن اینکه این موضوع چقدر مهم و بحرانی بود آنها تصمیم گرفتند و راه حل کوتاه مدتی را انتخاب کنند  که مقیاس پذیر نبود زیرا حتی اگر هدف کوچک تر کار می کرد برای شرکت نتایج مثبتی به بار خواهد آورد.

یک مثال بزرگ دیگر از عملی کردن تفکر طراحی از آزمایشگاه  نوآوری Nordstrom  می آید. Nordstrom یک خرده فروش سطح بالا در امریکا می باشد که تیمی از مردم برای استخراج اطلاعات از منابعی همچون فیسبوک و توئیتر استخدام کرده است. تا سرپرستی تجربیات آنها  را برای مشتریان بر اساس تنظیمات و فعالیت های فروشگاه ایجاد کند. یکی از فعایت هایی که آنها متعهد می شوند این است که وارد فروشگاه خرده فروشی شوند و یک برنامه اپل عینک آفتابی را در فروشگاه ایجاد کنند. بجای اینکه یک رویکردی برای جمع آوری اطلاعات بگیریم ، طراحی در اداره هایشان  و تست و آزمون محصولات برای کاربران شان و همچنین آوردن طراحان و توسعه دهندگان جهت راه اندازی فروشگاه هایشان لازم می باشد. این اجازه دسترسی از ابتدا به صورت واقعی برای مشتریان بوجود آمده است. این بدان معناست که در هر مرحله از این روش آنها قابلیت تست توسط کاربران واقعی را داشتند. بجای اینکه فقط محققان کاربر به صورت نزدیک به مشتریان دسترسی داشته باشند مدیران پروژه و توسعه دهندگان نیز به مشتریان دسترسی داشتند و این ایده ها به راحتی می توانستند بررسی شوند و مورد تصدیق قرار بگیرند. همچنین نظرات مشتریان و صدای مشتری برای آنها بسیار مهم و ضروری بود.

همچین رویکردی در مرکز تفکر طراحی می باشد. همانطور که در بالا مثال هایی زده شد این ایده ها قابل قیاس با هم دیگر نیستند و هر کسی نمی تواند برنامه ای در این روش ایجاد نماید اما Nordstrom از منابعش استفاده کرد تا بیشتر به مشتریانش نزدیک تر شود و چیز هایی ساخت تا به طور مستقیم بازخورد مشتریان خود را دریافت کند. آنها همچنان به دنبال روش های جدید تر و سریع تر می باشند تا رویکرد های قدیمی و سنتی را حذف کنند.

یکی دیگر از مثالهای تفکر طراحی در عمل استفاده از رویکرد ” لاغری” می باشد که به آن تکنیک ‘wizard of oz’ می گویند. این اصطلاح از رشته روانشناسی تجربی در دهه ۱۹۸۰ آغاز شده است. که به عنوان یک روش یا سبک جهانی از طراحی شناخته شده است.

Wizard of Oz  یک تحقیق تجربی می باشد که افراد با سیستم های کامپیوتری ارتباط برقرار می کنند.  این اصطلاح Wizard of Oz  که جادوگر نامیده می شود به این دلیل است که شخصی که  از آن آزمون گرفته میشود فکر می کند که با یک کامپیوتر یا یک سیستم در ارتباط برقرار می کند. اما در حقیقت یک انسان در پشت پرده به عنوان اپراتور کامپیوتر یا جادوگر قرار دارد.

این روش امروزه یک زیر شاخه ای از علم روان شناسی می باشد که براحتی امروزه در اکثر سایت ها می توان از آن بهره برد. اساسا این ایده برای ما می باشدو بهتر است قبل از ساخت آن ارزش گذاری شود متاسفانه ما همیشه نمونه های اولیه را می سازیم و این کار را به سرعت انجام تا دهیم و به درست کاربران می رسانیم تا نظرات آنها را بررسی کنیم تا این محصول بعد ازینکه به دست کاربران رسید آن را تایید کنیم.

اما رویکرد  Wizard of Oz  در قبال نمونه اولیه متفاوت می باشد. چون قبل از ساخت نمونه اصلی یک پیش نمونه ساخته و معتقد است برای آنها یک ایده بیشتر از، محصول با کمترین درجه اعتماد ارزشمند است.

خب بررسی کنیم که چطور کار می کند؟

این ایده ها می توانند درجاتی از آسان تا پیچیده داشته باشند. در ساده ترین سطح بیایید بگوییم که شما می خواهید یک خبرنامه به وب سایتتان اضافه کنید. شما شنیده اید که این می تواند ایده خوبی باشد. اما شاید شما ازینکه مجبورید با یک سرویس ایمیل همچون Mailchimp or Campaign Monitor ثبت نام کنید کمی نگران شوید.در واقع شما به کسی نیاز دارید که خبرنامه تان را طراحی کند کسی که کد نویسی آن را انجام دهد و محتوای آن را بنویسد که این کار می تواند تمرین پر هزینه ای باشد. خب یک راه نزدیک شدن به این رویکرد این است که شما از طرح های رایگان در Mailchimp or Campaign Monitor استفاده کنید و شروعتان با الگو و طرح های پایه ای باشد و شما صرفا بر روی محتوا تمرکز کنید.

با استفاده از تکنیک Wizard of Oz می توانید یک ثبت نام با ایمیل ایجاد کنیم و ایمیل های ثبت شده را در یک پایگاه داده جمع آوری کنیم. همچنین از هیچ سرویسی نباید استفاده کنیم صرفا ایمیل ها را جمع آوری کنیم تا متوجه اشتیاق به ثبت ایمیل را بررسی کنیم

• اگر کسی ثبت نام نکرد شما میتوانید توجه تان را به جای دیگری انتقال دهید
• اگر تعداد کمی از مردم از طریق ایمیل ثبت نام کردند شما می توانید به صورت دستی برایشان ایمیل ارسال کنید و منتظر بمانید ببینید در حال افزایش می باشد یا نه.
• اگرتعداد زیادی از مردم ثبت نام کردند خب درحال حاضر هزینه کردن زیاد در اجرای درست این روش می تواند مقرون به صرفه باشد.

راه اندازی استارت آپ ‘CityPockets’ می تواند روش خوبی برای ارائه و شناساندن MPV  ( حداقل محصول قابل اعتماد ) خود باشد. همچنین تایید واعتبار سنجی ایده هایشان ( جمع آوری کوپن های کاربران برای یک فروشگاه متنوع در مرکز شهر ).

آنها به کاربران گفتن که برای آنها ایمیلی ارسال کنند که بتوانند آن را مرتب سازی کنند. و این کار را بجای بازگشت و انجام مجدد این کار انجام دهند بنابراین این کار هم آسان تر بود و هم سریع تر و مهمتر از همه که پیشنهاد خود مشتری بوده و نشان از رضایتش می باشد.

مطمئنا  این ایده ها مقیاس ندارد اما به او اجازه داد که خیلی سریع انواع تغییراتی که برنامه اش لازم داشت را پیدا کند. و زمانی که چندین مسیر برگشت را حذف نمود کلی هزینه را از بین برد و از اتلاف وقت و زمان جلوگیری کرد.

تفکر طراحی درست بدین معنا می باشد که باید مردم و مشتریان در مرکز طراحی شما قرار بگیرند. در حالی که مردم می گویند که دوست دارند از تکنیک هایی همچون ‘Wizard of Oz’ استفاده کنند برای اینکه ببینند و در واقع از چیزهایی که میخواهند استفاده کنند. و طراحی چیزهای درست میتواند همه چیز را برای ما و مشتریان مان آسان تر کند.

چرا تفکر طراحی؟

بر اساس مثال بالا کاملا واضح است که بوسیله تفکر طراحی ما می توانیم مشکلات واقعی مشتریانمان را حل کنیم بجای اینکه تمام تمرکز مان منحصرا بر روی کسب و کارمان باشد.

ایده های شرکت های کوچک که مبلغ زیادی برای پرواز در نیویورک برای گرفتن عکس ممکن است در اتاق هر مدیری وجود نداشته باشد اما شکی در این نیست که می تواند مسیر موفقیت و حرکت شرکت را تغییر دهد. هیچ کسی نمی تواند به فروشگاه برود و برنامه پروازی بسازد اما با ساخت یک ایمل جهت جمع آوری ایمیل های کاربران برای یک ویژگی خاص کاملا  قابل اجراست..

بخشی از ایده های تفکر طراحی خیلی خوب است. اینکه ما می توانیم به مشکلات از دید دیگری توجه کنیم و راه حل های مناسبی برای حذف این مشکلات ارئه دهیم.

این تفکر این اجازه را به ما می دهد که چابک و به روز و همیشه در حال تغییر باشیمبدین معنی که بجای اینکه وقت زیادی را صرف ساخت محصول یا وب سایت کنیم و سپس آن را راه اندازی کنیم و ببینیم که چه اتفاقی می افتند به ما اجازه می دهد که چیز های کوچکتری بسازیم و یک یک تستی از راه اندازی آن بگیریم. به عبارتی قبل از اینکه هزینه های هنگفتی برای محصولات مان انجام دهیم قبل از این کار همان محصول را در ابعاد کوچکتر با هزینه بسیار کمتر راه اندازی کنیم و بعد از تست و اطمینان از محصول به سراغ ایده های بزرگتر برویم.

سود این کار بی نهایت می باشد.رویکرد تفکر طراحی بدین معناست که کاربران را در روند و فرایند کارمان درگیر کنیم این کار هم راه حل های بهتری را ارائه می کند و هم اینک کاربران قسمتی از روند و پروسه کار را احساس می کنند. این حس خوشایندی برای آنها می باشد همانند کسی که از شما مراقبت می کند. و این باعث می شود که انها موضوعات بالقوه را راحت تر فراموش کنند و همچنین باعث تشویش و ترغیب دوستان و و دیگران به استفاده از محصولات در وب سایتمان کنند. این اثر دوره های زیادی محبوب بوده است و به عنوان اثر هاله ای شناخته می شود.

مثالهای بزرگ دیگر از یک شرکت خدمات مالی به اسم Fidelity می توان نام برد بدین صورت که آنها فارغ التحصیلان خود را به مدارس طراحی می فرستادند که تفکر طراحی را در خودشان ایجاد کنند تا بتوانند سود آوری عظیمی برای شرکت شان ایجاد نمایند.

هر کسی می تواند یک تفکر طراحی داشته باشد.

از آنجایی که هر کاربر با تجربه ای می تواند طراح باشد در واقع نیاز می باشد افراد حرفه ای که در وب سایت کار می کنند مسلما به مشکلات زیادی در حین کار بر می خورند که نیاز به حل مشکل دارند. بنابراین همه این افراد می توانند در دوره های تفکر طراحی برای از بین بردن مشکلات و تغییر در نگاهشان  شرکت کنند پس مخاطبان این دوره صرفا افرادی که طراح هستند نمی باشند.

به عنوان یک طراح مسئولیت ما فقط تفکر طراحی نیست بلکه در قبال طراحی هایی که انجام می دهیم باید بتوانیم آن را برای دیگران نیز توضیح دهیم.

چطور تفکر طراحی را در طراحی وب سایت اعمال کنیم؟

فقط سوالات خود را از آنها نپرسید، آنها را مشاهده کنید از داده ها استفاده کنید مطمئن می شوید که به مشاهدات خود در دنیای واقعی پشت کرده اید. داده ها به ما می گویند مردم چکار میکنند اما صحبت کردن با مردم ما را به سوال “چرا” نزدیک می کند.

هر چند با تمام این اوصاف ما باید بخاطر داشته باشیم ما با چه کسانی معامله می کنیم و صحبتمات در مورد کاربران مان می باشد ۱۰۰ درصد  کاربران ما از همین مردم تشکیل شده است.افرادی شبیه من و شما. این بدان معنی است که ما در خیلی از موارد به آنها نیاز داریم و به آنها فکر می کنیم حتی راهکار هایی که را که ما به عنوان یک سوال می پرسیم آنها می توانند به طور خاصی آن را تغییر دهند.

در مجموع شما باید ۱۰۰ درصد به حرف های مردم گوش دهید اما باید مراقب باشید که هر راهکاری را از آنها بپرسید.

اوایل شکست می خوری و اغلب نیز این شکست اتفاق می افتد، نترسید از چیز هایی که امتحان می کنید و خیلی بزرگ نیستند و مطمئن شوید برای اثبات ایده هایتان حتی اگر بدرستی کار نمی کنند  چابک باشید.نگران کمال گرایی نباشید کارهایی را انجام دهید که احساس می کنید برایتان کار می کنند. ابزار های زیادی برای اینکه به ما کمک کند هر چه سریع تر ایده هایمان را بسازیم ( شامل قلم و کاغذ ). و ایده هایمان را تست کنیم برای اینکه بدانیم چطور کار می کنند قبل از اینکه هزینه های مالی زیادی را برای تولید یک محصول عالی خرج کنیم که کسی به آن نیاز ندارد. بنابراین قبل از تولید محصول باید بازاریابی کنیم موقعیت یابی کنیم و احساس نیاز اکثر مردم را به محصولات بررسی کنیم بعد تصمیم به تولید آن کنیم.

Rory Sutherland تبلیغ کننده پیشرو بیان کرده است که اگر برای رساندن مشتریانمان به یک شماره یا اینکه یک تعدادی مد نظرمان باشد و اگر بر روی این اعداد متمرکز شویم نادرست است بلکه باید به چشم انداز کلی هدف مان فکر کنیم همچنین باید به طور پیوسته بازخورد های مشتریانمان را دریافت کنیم و در طراحی مان اجرا کنیم  همانطور که در این مقاله بیان شد متاسفانه منابع حقیقی برای این موضوع وجود ندارد و باید از مجموعه بازخورد هایی که از سمت مشتری یا کاربران در یافت  میکنیم  میتوانیم تصمیمات متعادل و خوبی را اتخاذ کنید.